جوان خام
نویسنده:
فئودور داستایوفسکی
مترجم:
رضا رضایی
امتیاز دهید
در رمان جوان خام روحی معصوم در نظرم بود که احتمال وحشتناک تباه شدن را حس کرده بود و به « تصادفی بودن » و بی اهمیت بودن خود نفرت می ورزید . نفرتش از روح هنوز پاکی بر می خاست که آگاهانه شرارت را در اندیشه هایش نگه می داشت و در قلبش می پروراند و در رویاهای نا آرام و پنهانی اما گستاخانه اش عذاب می کشید . بالطبع همه چیز را به قدرتش و منطقش و حتی مهمتر به خداوند مربوط می کرد. اینها همه از « نارسی » و « خامی» جامعه بر میخیزند.
بیشتر
تگ:
روسی
دیدگاههای کتاب الکترونیکی جوان خام
خوش بحالت:D
من فکر کنم خودشم:D:D:D
این کتاب رو چند سال پیش خوندم
چقدر به ریش «آرکادی» خندیدم! چون اون وقت ها خودم رو خیلی بالاتر از «دالگوروکی جوان» می دونستم
فکر نمی کردم این طوری بشه ، ولی روزگار کم کم به من ثابت کرد شباهتم با آرکادی بیش تر از اونه که انتظار داشتم!
حالا ... این روز ها می خوام کتاب رو دوباره بخونم ... شاید هم سه باره ...
تو برادران کارامازوف که اینجوری نبود
کتاباش خیلی خوب هستند8-)8-)8-)8-)8-)8-)8-)8-);-)